سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جهان با طعم تکنولوژِی - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


*وحید نصیری کیا


اشاره:
متفکری گفته است؛»پرسش تقوای تفکر است.« گاه تصور تفکر بدون پرسش محال به نظر می‏رسد. و شاید هم این چنین باشد. به هر حال هیچ‏گاه ‏واهمه‏ای از رها ماندن پرسش در ذهن مخاطب نداشته‏ام-و چه بسا سعی‏ام بر این بوده‏است. که از این طریق است که می‏توان به نتیجه‏ای مقبول دست یافت. لیکن تفاوت پرسش با شبهه را نیز نباید از یاد برد.
?
تکنولوژی چیست؟ یکی می‏گوید وسیله‏ای است برای هدفی. دیگری می‏گوید یک فعالیت انسانی است. این دو تعریف به یکدیگر تعلق دارند. زیرا وضع هدف و کاربرد وسایل مناسب برای رسیدن به آن فعالیت انسانی است. تکنولوژی مجموعه‏ای از اشیاء و افزار ساخته شده و به کار رفته و همچنین هدف و نیازهایی است که آنها را برآورده می‏کنند. اصلاً تکنولوژی خود یک وسیله‏ است، یا به زبان لاتین، یک instrumentum، است. بنابراین می‏توان این تعریف و تصور رایج از تکنولوژی را تعریف ابزاری و انسان‏مدار تکنولوژی خواند. چنین تعریفی مستلزم آن است که تکنولوژی صرفاً اختراعی «فاعلی» باشد و به مثابه ابزاری خنثی عمل کند. اگر چه این تعریف درست-یا صحیح- است لیکن هنوز حقیقی نیست.
امر صحیح تنها به معنایی محدود از «حقیقت» اشاره دارد. این تعریف اگرچه تعریفی رایج است لیکن سطحی است و مانع پرسش و تفکر درباره ماهیت تکنولوژی می‏شود.
تعریف دیگری از تکنولوژی وجود دارد که از تخنه یونانی(techné) سرچشمه می‏گیرد. تخنه به فعالیت و مهارت‏های صنعتگر و هم به هنرهای دست و سر اطلاق می‏شود، و در عین حال با ساختن خلاق(poiésis) هم مرتبط است. برای یونانیان تخنه نوعی تولید(یا فرآوردن) بود که این نیز نوعی دانش به شمار می‏آمد.
در تعریف سوم و نهایی، تکنولوژی تبدیل می‏شود به نحوی از حقیقت، نحوی از انکشاف. تکنولوژی در اساس به نحوی معین جهانی را منکشف می‏کند. ماهیت تکنولوژی به ما امکان می‏دهد تا به نحوی معین جهان را ببینیم، به آن نظم ببخشیم و با آن نسبت برقرار کنیم. طبیعت تبدیل می‏شود به ذخیره ثابت-یا منبع ذخایر. این نحوه نسبت برقرار کردن با جهان، تبدیل می‏شود به نحوی غالب و اصلی درک جهان. و با این نحوه درک از جهان است که عصر تکنولوژیک پدید می‏آید.
در همه اعصار و سرزمین‏ها بشر از وسایلی در طول زندگی خود بهره می‏برده است، لیکن هیچ‏گاه به شیوه ساخت و استفاده از آنها لفظ علم اطلاق نمی‏کرده است و هر قدر هم در وضع آنها بهبود حاصل می‏شده در حد همان صنف و صنعت باقی مانده و به حوزه علوم وارد نمی‏شدند.
بسیاری کوشیده‏اند توفیق و پیشرفت انسان در عصر جدید را در ادامه تلاش نوع بشر در تسخیر طبیعت جلوه دهند و جامعه امروزی را تحقق سودای بشر در دوران گذشته تعبیر کنند. بدین منظور هم تاریخی نگاشته‏اند از سیر تطور و پیشرفت ابزار از عصر سنگ و آهن و ... .
برای بسیاری از ما-و شاید هم همگان- مسلم و پذیرفته شده است که پیشرفت علم موجب پیشرفت تکنولوژی شده است و تکنولوژی حاصل فیزیک جدید است که کاربردی شده‏است. فیزیک و امثالهم به دنبال چیزی بوده‏اند مانند حقیقت؛ که در مسیر کاربردی کردن آنها تکنولوژی جدید پدید آمده است. این تصور وابسته به آن است که بپذیریم علم نسبت به تکنولوژی مقدم بوده است.
با در نظر گرفتن ماهیت تکنولوژی(1) - نحوی انکشاف طبیعت به عنوان منبع ذخیره انرژی- و نسبتی که با جهان برقرار می‏کند، علم تبدیل می‏شود به وسیله معرفتی که منشأ قدرت ماست و خصلتی بیکنی پیدا می‏کند. تکنولوژی(2)، همچون انکشاف جهان به عنوان منبع لایزال، شرط و بنیاد وجودی علم جدید است.
ساعت که اختراع آن از قرن نهم و دهم آغاز شد و در سال‏های 1500م همه‏جا گیر و همه‏گیر شد، ادراک آدمی را از زمان زیر و رو کرد. همچنین اختراع عدسی در 1050م و تکامل آن و تولید میکروسکوپ و تلسکوپ در سال 1600م فهم و تصور انسان را از مکان و دوری و نزدیکی تغییر داد. جستجو برای نیرو، در قرون وسطا، باعث می‏شود که هر منبع ممکنی مورد بررسی قرار گیرد. اختراعات موجود در سرزمین‏های بیگانه به سرعت، به طرق جدید مورد آزمایش قرار می‏گیرند. برای آنان امری مفروض و بدیهی بود که بشر با خدمت کردن به خود از طریق تسخیر تکنولوژیک طبیعت به خدا خدمت می‏کند. درست به خاطر اعتقاد بشر قرون وسطا به این امر، آنان دسته دسته و با علاقه شدید وقت خود را صرف روند اختراع می‏کردند.
علاوه بر آنکه ماهیت تکنولوژی بر علم جدید مقدم است، با توجه به اینکه پیشرفت علوم تجربی وابستگی شدیدی به ابزارآلات آزمایشگاهی داشته است، انقلابی تکنولوژیک درست قبل از شروع دوره تاریخی جدید-و پیش از وقـوع انقلاب صنعتی- روی داده است(3).
در مجموع می‏توان گفت که علم جدید، علم تکنولوژیک است و در ارتباط بی‏واسطه با تکنولوژی است که پدید آمده است. نوعی تلقی تکنولوژیک از جهان انسان را بر آن داشته است تا در برابر جهان به عنوان مجموعه از نیروهای محاسبه‏پذیر بایستد، آنها را محاسبه کند و تلاش کند آن را به عنوان منبعی از انرژی به سیطره خود درآورد. این طرز برخورد طی مدت مدیدی-قریب به هزار سال- تبدیل به نوعی جهان‏بینی و زیست-جهان برای بشر غربی(4) شده است. تکنولوژی درست مانند عینک است: آنان که توسط آن می‏بینند و به آن خو گرفته‏اند دیگر آن را نمی‏بینند. به این ترتیب، ما نتوانسته‏ایم آنچه را نزدیک‏ترین و آشناترین چیز به ما بوده‏است، ببینیم. لیکن آنچه ما نتوانسته‏ایم ببینیم امری اساسی از آب درآمده است، شاید اساسی‏ترین امر در مورد نحوه‏ای که جهان را می‏بینیم. درک تکنولوژیک جهان، آن را در حجاب فرو برده است و انسان دیگر جهان را «آنگونه که هست» درک نمی‏کند.
?
در اینجا این پرسش مطرح است که «ما چه نسبتی با این عالم تکنولوژیک داریم؟». در اینجا «ما» دارای چند عنصر اساسی و سرنوشت ساز در پاسخ به این پرسش است: 1. دینداری 2. تمدن‏سازی 3.آخرالزمانی و زمینه‏سازی ظهور. ضریب و اعتبار و موضع ما نسبت به این عناصر به شدت تعیین کننده خواهد بود.
دین در اروپا در زمان ظهور و بروز نگاه تکنولوژیک به عالم فاقد بنیان‏های تئوریک توحیدی و نقش اجتماعی(5) بود. علاوه بر آنکه به شدت یونان‏زده و یهودی‏زده نیز بود. در صورتی که اسلام در مقایسه با مسیحیت در وضع کاملاً متفاوتی قرار دارد. علاوه بر داعیه اسلام مبنی بر اداره زندگی اجتماعی مردمان(6)، در حوزه فردی نیز نوعی جهان‏بینی توحیدی به فرد تعلیم می‏دهد. علاوه بر آنکه تصوری که یک مسلمان از مرگ و حیات اخروی دارد با یک انسان پرورش یافته در جهان تکنولوژیک متفاوت است؛ همچنین نگاه او به آسمان و زمین و اطرافش کاملاً متفاوت است. علی‏رغم تلاش روشنفکران-اعم از دینی و لائیک- هنوز نتوانسته‏اند از قدرت دین در جامعه ایرانی بکاهند و هنوز دین است که زمام اندیشه اکثریت مردمان را در دست دارد. پس باید مشخص کنیم که از جایگاه یک عالَم دینی می‏خواهیم این نسبت را بررسی کنیم یا یک عالَم ضددینی؟
انقلاب اسلامی از بدو پیروزی-وچه بسا پیش از آن- داعیه‏ای جهانی داشته است. بدیهی است در صورت جهانی شدن تمدنی باید شامل عناصری اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مخصوص خود را داشته باشد، تا احتمالاً تمدن‏های دیگر نتوانند به معارضه و نابودی آن برخیزند. اینکه آیا ما چنین موضعی داریم یا خیر، پاسخ به این نسبت متمایز خواهد بود.
افقی که با ظهور انقلاب اسلامی فراروی متفکران مسلمان گشوده شد، نقش این انقلاب فکری-فرهنگی در جهت زمنیه‏سازی ظهور است. نقشی که این انقلاب در جهت ایجاد طلب همگانی در سطح جهان دارد. علاوه بر آن، این نقش آخرالزمانی ارتباط نزدیکی با عنصر تمدن سازی دارد که شرح آن مجال دیگری می طلبد. 
?
پی نوشت:
1.تعریف سوم از کنولوژی که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد.
2.تکنولوژی با حروف ایرانیک در ادامه متن به مفهوم ماهیت تکنولوژی و تعریف سوم از آن اشاره دارد.
3.برای مثال؛ اختراع ساعت و میکروسکوپ که نقش مهمی در تحقیقات علمی داشته‏اند و در بالا به آن اشاره شد.
4.منظور از بشر غربی، بشری است که با این نوع نگاه گذران عمر کرده است.
5. نه آنکه چنین پایگاهی نداشت. بلکه قدرت ایستادگی و دوام نداشت. شرح این سخن نیازمند فرصت کافی است.
6. با توجه به آنکه اسلام دارای معارفی در حوزه‏های مختلف سیاسی، اقتصادی و ... است.




نویسنده :« سردبیر » ساعت 3:54 عصر روز دوشنبه 88 مهر 27